*تحلیل علمی پوپولیسم اقلیمی و روایتهای آخرالزمانی در گفتمان تغییرات اقلیمی: نگاهی از منظر اقلیمشناسی سازگارانه*
*مقدمه*
با توجه به مبانی عمومی علم اقلیم شناسی، تغییرات اقلیمی نه به عنوان یک تهدید خارجی، بلکه به عنوان بخشی جداییناپذیر از علم اقلیمشناسی میباشد. علم اقلیمشناسی، که ریشه در اصول فیزیک جوی، اقیانوسی و زیستی دارد، همواره بر پویاییهای طبیعی و انسانی تأکید کرده است. گرمایش جهانی، به عنوان یکی از جنبههای برجسته این تغییرات، بر پایه شواهد تجربی (از جمله اندازهگیریهای مستقیم دمای سطحی، سطوح ایزوتوپهای کربنی در هستههای یخ و مدلهای عددی جوی) تأیید شده است. با این حال، دیدگاهی که اخیراً در بین اقلیم شناسان بوجود آمده ، بر پایه انطباق و سازگاری با این تغییرات استوار است، نه بر روایتهای دراماتیک که اغلب با تصاویر هالیوودی از فجایع ناگهانی همخوانی دارند.
این مطلب با بررسی "پوپولیسم اقلیمی" و نقد روایتهای آخرالزمانی میپردازد، فرصتی ارزشمند برای بازنگری در گفتمان جاری فراهم میکند، که با تمرکز بر بهرهبرداری احساسی از تغییرات اقلیمی، به چالشهای قطبیسازی و بیاعتمادی عمومی اشاره میکند. این مطلب در چند بخش ساختاربندی شده، از منظر اقلیمشناسی، این روایتها را ارزیابی خواهد کرد. هدف، نه انکار گرمایش جهانی، بلکه ترویج یک گفتگوی علمی است که عدم قطعیتهای ذاتی را بپذیرد و بر راهبردهای انطباقی تأکید کند. در نهایت، این رویکرد میتواند به سیاستگذاریهایی منجر شود که هم واقعگرایانه و هم عادلانه باشند.
*تعریف پوپولیسم اقلیمی از دیدگاه اقلیمشناختی*
پوپولیسم اقلیمی، نوعی بهرهبرداری سیاسی از موضوع تغییرات اقلیمی است که روایتهای آخرالزمانی را جایگزین تحلیلهای علمی دقیق میکند، تا در جهت اهداف ایدئولوژیک خود از علم اقلیم شناسی بهره گیری کند. از منظر اقلیمشناسی، این پدیده را میتوان به عنوان یک انحراف از اصول روششناختی علم اقلیم دید. علم اقلیم، بر خلاف روایتهای پوپولیستی، بر پایه دادههای کمی و مدلهای احتمالی بنا شده است. برای مثال، گزارشهای پنل بین دولتی تغییرات اقلیمی (IPCC) طیف وسیعی از سناریوها را ارائه میدهند، از جمله RCP2.6 (سناریوی کمانتشار) تا RCP8.5 (سناریوی بالا)، که هر کدام با احتمالات متفاوتی همراهاند. با این حال، پوپولیسم اقلیمی اغلب بر سناریوهای بدبینانه تمرکز میکند، بدون اشاره به قابلیتهای انطباقی جوامع انسانی.
ویژگیهای کلیدی این پوپولیسم، شامل برچسبزنی منتقدان به عنوان "منکران و ناباوران" ، و سیاستگذاری بر پایه ترس است. به عنوان یک اقلیمشناس، این رویکرد را نقد میکنم زیرا با اصل عدم قطعیت در مدلهای اقلیمی مغایرت دارد. مدلهای GCM (مدلهای گردش عمومی جوی) هرچند پیشرفته، همچنان در پیشبینیهای منطقهای( مانند الگوهای بارش در مدیترانه یا طوفانهای استوایی) با خطاهای ریشهای (RMS errors) تا ۲۰-۳۰ درصد روبرو هستند. نقل قول از الّا وستون در مؤسسه شوماخر، مبنی بر "بیحسی روانی" ناشی از این روایتها، با مطالعات روانشناختی اقلیمی همخوانی دارد؛ پژوهشهایی در مجله Nature Climate Change نشان میدهد که اضطراب مزمن میتواند به "انفعال اکولوژیکی" منجر شود، جایی که افراد به جای انطباق فعال، از مشارکت کنارهگیری میکنند.
در یک دیدگاه ، انطباق با گرمایش جهانی (از طریق استراتژیهایی مانند کشاورزی مقاوم به خشکسالی یا زیرساختهای ساحلی انعطافپذیر ) جایگزین مناسبی برای ترسانگیزی است. این رویکرد، تغییرات را نه به عنوان فاجعهای اجتنابناپذیر، بلکه به عنوان فرصتی برای نوآوری میبیند.
*عدم قطعیتهای ذاتی در علم اقلیم و نقد روایتهای افراطی*
علم اقلیمشناسی، مانند هر رشته علمی پیچیدهای، با عدم قطعیتهای epistemic و aleatory همراه است. عدم قطعیت epistemic به محدودیتهای دانش ما اشاره دارد، در حالی که aleatory به تغییرات تصادفی ذاتی سیستمهای جوی مربوط میشود. مقالهای در Wiley Online Library اشاره میکند که روایتهای آخرالزمانی را بر سناریوهای کماحتمال متمرکز میداند. برای نمونه، پیشبینیهای افزایش سطح دریاها در گزارش IPCC AR6، دامنهای از ۰.۲۸ تا ۱.۰۱ متر تا سال ۲۱۰۰ را نشان میدهد، اما رسانههای پوپولیسم ( عمدتا یک جریان سیاسی خاص!) اغلب بر انتهای بالایی تمرکز میکنند، بدون اشاره به مدلهای میانی که انطباق را ممکن میسازند.
این روایتها نه تنها علمی نیستند، بلکه با تئوریهای هالیوودی(مانند فیلمهایی که جهان را در آستانه نابودی مطلق نشان میدهند) همسو میشوند. چنین تصاویری، که بر پایه درامهای سینمایی ساخته شدهاند، اعتبار علم را تضعیف میکنند. مطالعات معاصر در اقلیمشناسی، مانند کارهای گروه CMIP6 (پروژه مدلهای اقلیمی)، نشان میدهد که پیشرفت در رزولوشن مدلها (از T85 به T512) دقت پیشبینیها را افزایش داده، اما عدم قطعیتهای منطقهای همچنان پابرجاست. برای مثال، در مدلهای اروپایی EURO-CORDEX، پیشبینی دمای تابستانی در جنوب اروپا با انحراف استاندارد ±۱.۵ درجه سلسیوس همراه است.
نتیجه این روایتهای افراطی، تضعیف اعتماد عمومی است. وقتی پیشبینیهایی مانند "نابودی کامل مرجانها تا ۲۰۳۰" (که بعداً IPCC تعدیلش کرد) محقق نمیشوند، شک عمومی افزایش مییابد. در عوض اگر تاکید بر سازگاری و انطباق باشد: جوامع میتوانند با تنوع زیستی مقاوم و فناوریهای جذب کربن، به تعادل برسند، بدون نیاز به وحشتزدایی.
*پیشنهادهایی برای گفتمان اقلیمی متعادل و انطباقمحور*
برای غلبه بر پوپولیسم اقلیمی، پیشنهادهایی مانند تمایز میان باور به تغییرات و پذیرش روایتهای افراطی، که با دیدگاه اقلیمشناختی همخوانی دارد، پیشنهاد میشود( بجای واژه مبارزه و مقابله، از واژه سازگاری و انطباق با تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی استفاده کرد). گفتگوی علمی باید عدم قطعیتها را بپذیرد و تنوع دیدگاهها را تقویت کند. در عمل، این به معنای استفاده از ابزارهایی مانند "سناریوهای مشارکتی" در مدلسازی اقلیمی است، جایی که ذینفعان محلی در توسعه مدلها شرکت میکنند. برای نمونه، پروژههای CLIMSAVE در اروپا نشان داده که این رویکرد، پذیرش سیاستهای انطباقی را تا ۲۵ درصد افزایش میدهد.
سیاستگذاری باید بر شواهد، تحلیلهای هزینه-فایده و عدالت اجتماعی استوار باشد( نقل قول از European Center for Populism Studies ، بر درک پیچیدگی ها تأکید دارد). بدین صورت، انطباق با گرمایش جهانی شامل سرمایهگذاری در فناوریهای سبز، مانند انرژیهای تجدیدپذیر با راندمان بالای ۹۰ درصد ، بهره گیری از هوش مصنوعی و تکنولوژی های برتر در کاهش دی اکسید کربن در مصرف انرژی های فسیلی و برنامههای آموزشی است که جوامع را برای سازگاری و انطباق آماده میکند.
در نهایت، آموزش اقلیمشناختی عمومی باید از سادهسازیهای هالیوودی پرهیز کند و بر اصول فیزیکی( مانند معادله انرژی- تعادل هارتمان) تأکید ورزد تا درک عمیقتری ایجاد شود.
*جمعبندی: به سوی انطباق پایدار و چندصدایی*
در جمع، پوپولیسم اقلیمی، با بهرهگیری از ترس و برچسبزنی، گفتگوی علمی را مسموم میکند و راهحلهای واقعگرایانه را به حاشیه میراند. این مطلب، با نقد روایتهای آخرالزمانی، به درستی به این چالشها اشاره میکند و بر لزوم تمایز میان باور به تغییرات اقلیمی و افراطگرایی تأکید دارد. نویسنده به عنوان یک اقلیمشناس، گرمایش جهانی را واقعی و بخشی لاینفک از دینامیکهای سیارهای میداند، اما راهحل را در انطباق و سازگاری جستجو میکند، نه در مقابله و مبارزه دراماتیک. تنها از طریق گفتگوی باز، علمی و چندصدایی (که عدم قطعیتها را بپذیرد و گزینههای متنوع را بررسی کند) میتوان به سیاستهایی دست یافت که هم پایدار و هم عادلانه باشند. این رویکرد نه تنها اعتماد عمومی را بازسازی میکند، بلکه جوامع را برای آیندهای پویا آماده میسازد. لذا بایستی به پژوهش و عمل بیشتر در این زمینه ها روی آورد، تا اقلیمشناسی به عنوان پلی برای انطباق بشری عمل کند، نه منبع وحشت.
سیامک صارمی ، دکترا اقلیم شناسی ( مدیریت بحران و مخاطرات اقلیمی)
















